آلبوم جدید و بسیار زیبای بیژن آریا به نام فاصله
آهنگ جدید و بسیار زیبای بهزاد فاشیست به نام گذر لحظه ها که سبکش R&B هست
سلام من دادا مسعودم این سایت مسعود هست
آلبوم جدید و بسیار زیبای فرشید امین به نام گرفتا
به نام خدا
In The NAME Of God
خوابی دیدم...
خواب دیدم در ساحل با خدا قدم میزنم.
بر پهنه اسمان صحنه هایی از زندگی ام برق زد.
در هر صحنه دو جفت جای پا روی شن دیدم.
یکی متعلق به من دیگری متعلق به خدا.
وقتی اخرین صحنه در مقابلم برق زد.
به پشت سر و به جای پا های روی شن نگاه کردم.
متوجه شدم که چندین بار در طول مسیر زندگی ام.
فقط یک جفت پا روی شن بوده است.
همچنین متوجه شدم که این در سخت ترین و
غمگین ترین دوران زندگی ام بوده است.
این واقعا برایم ناراحت کننده بود و
درباره اش از خدا سوال کردم:
خدایا تو گفتی اگر به دنبال تو بیایم
در تمام راه با من خواهی بود.
ولی دیدم در سخت ترین دوران زندگی ام
فقط یک جفت جای پا وجود داشت.
نمی فهمم چرا هنگامی که بیش از هر وقت دیگر
به تو نیاز داشتم مرا تنها گذاشتی؟
خدا پاسخ داد: بنده بسیار عزیزم
من در کنارت هستم و هرگز تنهایت نخواهم گذاشت.
((اگر در ازمون ها و رنج ها فقط یک جفت جای پا دیدی
زمانی بود که تو را در اغوشم حمل می کردم))
ای میان سخن های سبز نجومی !
برگ انجیر ظلمت
عفت سبز را می رساند
سینه آب در حسرت عکس یک باغ
می سوزد.
سیب روزانه
در دهان طعم یک وهم دارد.
ای هراس قدیم !
در خطاب تو انگشت های من از هوش رفتند.
امشب
دست هایم از شاخه اساطیری
میوه می چینند.
امشب
هر درختی به اندازه ترس من برگ دارد.
جرات حرف در هرم دیدار حل شد.
ای سر آغاز های ملون!
چشم های مرا در وزش های جادو حمایت کنید.
من هنوز
موهبت های مجهول شب را
خواب می بینم.
من هنوز
تشنه آب های مشبک
هستم.
دگمه های لباسم
رنگ اوراد اعصار جادوست.
در علف زار پیش از شیوع تکلم
آخرین جشن جسمانی ما بپا بود.
من در این جشن موسیقی اختران را
از درون سفالینه ها می شنیدم
و نگاهم پر از کوچ جادوگران بود.
ای قدیمی ترین عکس نرگس در آیینه حزن !
جذبه تو مرا همچنان برد.
- تا هوای تکامل ؟
- شاید.
در تب حرف ، آب بصیرت بنوشیم.
زیر ارث پراکنده شب
شرم پاک روایت روان است:
در زمان های پیش از طلوع هجاها
محشری از همه زندگان بود.
از میان تمام حریفان
فک من از غرور تکلم ترک خورد.
بعد
من که تا زانو
در خلوص سکوت نباتی فرو رفته بودم
دست و رو در تماشای اشکال شستم.
بعد ، در فصل دیگر ،
کفش های من از "لفظ" شبنم
تر شد.
بعد، وقتی که بالای سنگی نشستم
هجرت سنگ را از جوار کف پای خود می شنیدم.
بعد دیدم که از موسم دست هایم
ذات هر شاخه پرهیز می کرد.
ای شب ارتجالی !
دستمال من از خوشه خام تدبیر پر بود.
پشت دیوار یک خواب سنگین
یک پرنده از انس ظلمت می آمد
دستمال مرا برد.
اولین ریگ الهام در زیر پایم صدا کرد.
خون من میزبان رقیق فضا شد.
نبض من در میان عناصر شنا کرد.
ای شب ...
نه ، چه می گویم،
آب شد جسم سرد مخاطب در اشراق گرم دریچه .
سمت انگشت من با صفا شد.
یک روز سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد. شخصی نشست و چند ساعت به جدال پروانه برای خارج شدن از سوراخ کوچک ایجاد شده درپیله نگاه کرد.سپس فعالیت پروانه متوقف شد و به نظر رسید تمام تلاش خود را انجام داده و نمی تواند ادامه دهد.
آن شخص تصمیم گرفت به پروانه کمک کند و با قیچی پیله را باز کرد. پروانه به راحتی از پیله خارج شد اما بدنش ضعیف و بالهایش چروک بود.آن شخص باز هم به تماشای پروانه ادامه داد چون انتظار داشت که بالهای پروانه باز، گسترده و محکم شوند و از بدن پروانه محافظت کنند.
هیچ اتفاقی نیفتاد!
در واقع پروانه بقیه عمرش به خزیدن مشغول بود و هرگز نتوانست پرواز کند.چیزی که آن شخص با همه مهربانیش نمیدانست این بود که محدودیت پیله و تلاش لازم برای خروج از سوراخ آن، راهی بود که خدا برای ترشح مایعاتی از بدن پروانه به بالهایش قرار داده بود تا پروانه بعد از خروج از پیله بتواند پرواز کند.
گاهی اوقات تلاش تنها چیزیست که در زندگی نیاز داریم.
اگر خدا اجازه می داد که بدون هیچ مشکلی زندگی کنیم فلج میشدیم، به اندازه کافی قوی نبودیم و هرگز نمیتوانستیم پرواز کنیم.
من قدرت خواستم و خدا مشکلاتی در سر راهم قرار داد تا قوی شوم.
من دانایی خواستم و خدا به من مسایلی داد تا حل کنم.
من سعادت و ترقی خواستم و خدا به من قدرت تفکر و قوت ماهیچه داد تا کار کنم.
من جرات خواستم و خدا موانعی سر راهم قرار داد تا بر آنها غلبه کنم.
من عشق خواستم و خدا افرادی به من نشان داد که نیازمند کمک بودند.
من محبت خواستم و خدا به من فرصتهایی برای محبت داد.
« من به هر چه که خواستم نرسیدم اما به هر چه که نیاز داشتم دست یافتم»
سلام بچه اینم یه وب توپ برای دانلود موزیک هر چی که بخوای توش پیدا میشه اصلاْ نمیشه که تو یه آهنگ بخوای و اینجا نباشه